گفتمان جوان مومن انقلابی در کلام رهبری(18)
171-مربوط به :بیانات در مراسم صبحگاه لشکر سیدالشهداء(ع) – 26/07/1377
عنوان فیش : جوان مؤمن انقلابی
متن فیش :
امروز که در جمع شما جوانان برومند انقلاب اسلامى هستم، براى من روز شیرین و خاطرهانگیزى است و إن شاء اللّه خاطرهاى ماندگار خواهد بود. ما به جوانانى مثل شما و به مجموعهاى مثل این مجموعهى لشکر سرافراز، افتخار مىکنیم. از آن وقتىکه این لشکر به عنوان تیپ فعالیت مىکرد و نیز از آن وقتىکه تشکیلاتش به لشکر تبدیل شد، بنده با آن آشنا هستم. سالهاى طولانى از آن زمان مىگذرد و همهى این سالها، همراه با افتخارات و سرافرازیها براى این لشکر بوده است.
خدا را شکرگزاریم که جوانان مؤمن و انقلابى این کشور، در لشکرهایى از این قبیل، حجّتى شدند بر بسیارى از دیرباوران که تصوّر مىکردند در دوران آغشته به فساد و آلوده به گرفتاریهاى مادّى که جوانان دنیا به صدها ابتلاى روحى و جسمى و عاطفى و عصبى و فسادهاى مختلف گرفتار هستند نمىشود جوان یا مجموعهاى از جوانان، با دل نورانى، با روح آزاد و با ایمان قوى، راهى را بپیمایند که براى انسانهاى دیگر اسوه باشد و غیر جوانان به آنها اقتدا کنند و از آنها درس بگیرند. بحمد اللّه جوانان ما و امثال شما، در این لشکرهاى پُرافتخار و نورانى، این حقیقت را ثابت کردید که همچنان که دین خدا همیشه زنده است، گوهر انسانیت هم که خلق بزرگ الهى است همیشه زنده است و در شرایط مختلفى، انسانهاى مصفّا و نورانى و پاک و برجسته و برگزیده، مىتوانند پرورش پیدا کنند و دیگران را به این راه بکشانند و حجّت بر دیگران شوند.
یک دوره، دورهى جنگ و دورهى دفاع مقدّس بود و انگیزهها براى حضور جوانان در میدان قدس و تقوا و فداکارى و ایثار، به طور واضح و بارز در اختیار همه قرار داشت. به قدرى شعلهى مقدّس شهادت و ایثار و جهاد، این فضا را روشن و منوّر کرد که همهى ابرهاى تیرهى فتنه نفاقها، کفرها و فسادها تحتالشّعاع قرار گرفتند. نه اینکه این زایدههاى وجود شریف انسانى، در دوران دفاع مقدّس در کشور ما وجود نداشت. وجود داشت ولى تحتالشّعاع بود؛ تحتالشّعاع آن نور درخشانى که از جانهاى پاک انسانهاى مؤمن، در میدانهاى ایثار و شهادت برمىخاست، مىتابید، شما را نورانى مىکرد و همه از آن بهره مىبردند. امام ما که امامِ نور بود، امامِ صفا بود، امامِ قدس و تقوا بود، امامِ روح بود روح محض بود از این نورانیّت بهره مىبرد و خود او مکرّر این را مىفرمود. آن روز یک قطعهى کمنظیر و از جهاتى بىنظیر بر تاریخ ما حاکم بود.
بعضى تصوّر کردند که با تمام شدن جنگ، شمع فروزان معنویت هم در دلها خواهد مرد و خاموش خواهد شد. این اشتباه بود. عدّهاى از جوانان پاک و مؤمن ما در همان روز با شنیدن قضیهى ختم جنگ، عزا گرفتند و فکر کردند که درهاى شهادت و معنویت بسته شد و ما در حصارها ماندیم. البته «انّ الجهاد باب من ابواب الجنّة» ؛ جهاد یکى از درهاى بهشت است. شکّى نیست؛ اما اوّلًا بهشت صفا و معنویت الهى درهاى متعدّد دارد، ثانیاً جهاد در میدان جنگ در شور و شوق ایثارها و جانفشانىها یکى از روشهاى جهاد است.
172-مربوط به :بیانات در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران - 22/02/1377
عنوان فیش : جوان مؤمن انقلابی
متن فیش :
سوال:
وظیفه جوانان حزبالّلهى و مؤمن در مقابل کجرویها و سوءنیّتهایى که در بعضى جاها مشاهده مىشود، چیست؟
اگر منکر است، وظیفه نهى از منکر است.
عمدهترین وظیفه جوانان حزبالّلهى و انقلابى چیست؟
به نظر من، جوانان انقلابى دانشگاه - چون بحث دانشجو را داریم - سعى کنند خوب درس بخوانند؛ خوب فکر و معرفتشان را بالا ببرند. سعى کنند در محیط خودشان اثر بگذارند؛ فعال باشند، نه منفعل؛ روى محیط خودشان، اثر فکرى و روانى بگذارند. این شدنى است. یک جوان گاهى اوقات مىتواند مجموعه پیرامونى خودش را - کلاس را، استاد را و حتّى دانشگاه را - زیر تأثیر شخصیت معنوى خودش قرار دهد. البته این کار با سیاسی کارى بهدست نمىآید؛ با معنویت بهدست مىآید، با صفا بهدست مىآید، با استحکام رابطه با خدا بهدست مىآید. عزیزان من! رابطه با خدا را جدّى بگیرید. شما جوانید؛ به آن اهمیت بدهید، با خدا حرف بزنید، از خدا بخواهید. مناجات، نماز، نماز با حال و با توجّه، براى شما خیلى لازم است. مبادا اینها را به حاشیه برانید.
173-مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان سپاه – 26/06/1376
عنوان فیش : جوان مؤمن انقلابی
متن فیش :
در قضیهى حضرت صدّیقهى طاهره سلاماللهعلیها، نکات خیلى مهمّى وجود دارد؛ لیکن یک نکته که با وضع شما جوانان مؤمن و انقلابى تطبیق مىکند، این است که همهى این افتخارات و کارهاى بزرگ و مقامات عالىِ معنوى و دستنیافتنىِ آن انسان والا و آن زنِ بىنظیر تاریخ بشر و سیّدهى زنان عالم، و ضمناً همهى آن صبرها و ایستادگىها و موقعشناسیها و کلمات پربارى که در این زمانها از ایشان صادر شده است همهى این حوادث بزرگ در دوران کوتاه جوانى این بزرگوار اتّفاق افتاده است. یکوقت این قضیه را به عنوان یک موضوع مرثیهسرایى مطرح مىکنیم و مىگوییم که این بزرگوار سنّ کمى داشتند یا جوان بودند، که این، موضوعِ مصیبتخوانى و مرثیهسرایىمىشود. یکوقت این را به عنوان یک امر قابل تدبّر و حاوى درسها مىدانیم و با این چشم نگاه مىکنیم؛ آن وقت اهمیت ویژهاى پیدا مىکند.
چگونه یک انسان در دوران کوتاه زندگى، از مبدأ کودکى به بعد تا زمان شهادت که معروف این است که آن بزرگوار هجدهساله بودند و بعضى هم تا سنّ بیست و دو و بیست و چهار سال گفتهاند این همه معارف و این همه علوّ مقامات معنوى را به دست آورَد! این، حاکى از یک تربیت فوقالعادهى فوق بشرى است.
آن زمان که در شعب ابى طالب همهى راههاى عافیت بر مسلمانان و وجود مقدّس نبیّ اسلام صلّى الله علیه و آله و سلّم بسته شده بود؛ نه امکانات زیستى، نه امکانات رفاهى، نه آسودگى خاطر؛ دائم دغدغهى تهاجمِ دشمنان، دائم خبرهاى بد، صداى گریهى کودکان از گرسنگى بلند، انواع ناراحتیهایى که در آن درّهى خشک وجود داشت و این عدّه خانوادهى مسلمان براى مدّت سه سال مجبور به اقامت شده بودند و چه سختیها کشیدند و همهى این سختیها هم از مبدأ یکایک این انسانها از کوچک و بزرگ حرکت مىکرد و روى دوش پیامبر اسلام مىنشست. چون رهبر بود؛ چون همه به او متّکى بودند، همهى دردها را پیش او مىآوردند، همهى فشارها را او حس مىکرد در چنین وضعیت سرشار از سختى و محنت و فشار و ناراحتىِ ناشى از دعوت در راه خدا و صبر در راه او اتفاقاً در همین ایام جناب ابى طالب هم از دنیا مىرود؛ جناب خدیجهى کبرى هم در مدّت کوتاهى به رضوان الهى و لقاء للّه مىپیوندد و پیامبر، تنهاى تنهاست فاطمهى زهرا، این دختر چندساله حالا بنا به اختلاف روایات، پنجساله، ششساله، هفتساله، دهساله تنها کسى است که پیامبرِ با این عظمت به او تکیه مىکند. او مثل مادر از پدر بزرگوار خود پذیرایى مىکند، که این قضیهى «فاطمة امّ ابیها» مربوط به اینجاست.
این عظمت را ببینید! یک دختر بچهى کمسال، در دوران سختترین محنتها، به فریاد بزرگترین انسانها مىشتابد! شوخى نیست. همان عنصر است که در طول زمان، در دوران جوانى تا پانزدهسالگى و شانزدهسالگى و هجدهسالگى بالاخره تا آخر عمر کوتاه این همه مقامات معنوى را تجربه مىکند و این همه کار بزرگ انجام مىدهد و این همه در تاریخ تشیّع و اسلام اثر مىگذارد و خورشید درخشانى مىشود که تا دنیا، دنیاست، خورشید درخشان اظهر زهراى اطهر خواهد درخشید. همهى این آثار، از حیات و زندگى و خصوصیّات یک جوان نشأت گرفته است.
ببینید جوانى چه ظرفیتى دارد! ببینید جوانى چه شور و شوق و عظمت و گنجایشى دارد! چطور مىشود در جوانى، بالاترین مقامات معنوى را طى کرد!؟ یکبار دیگر در زمان ما، در همین جبهههایى که شما آن را تجربه کردید، این اتّفاق افتاد. اینکه امام یکوقت فرمودند «این وصیتنامهها را بخوانید» به همین خاطر است. من چون خودم وصیتنامهها را مىخواندم و الآن هم هر وقت به دستم بیاید، مىخوانم فهمیدهام که امام چرا این نکته را فرمودند. زیرا در این وصیتنامهها، گاهى مطالبى وجود دارد که یک دنیا عرفان حقیقى و ناب است. یعنى حتّى عرفاى برخوردار از علوم دینى و علوم ظاهرى، که طبعاً امکان عروج و رشدشان بیشتر است و قهراً پاکیزهترند نه یک عارف سالکى که معرفتى از لحاظ علوم دینى ندارد آنچه را که بعد از مثلًا چهل، پنجاه سال مجاهدت، در سن هفتادسالگى، هشتادسالگى احساس و درک و مشاهده مىکنند، یک جوان به برکت فداکارى مخلصانه، در مدت چند ماه به دست مىآورد. چیز عجیبى است! ببینید چطور نعمت الهى، بىدریغ به سمت دلهاى بااخلاص روانه مىشود!
عزیزان من! اخلاص چیز خیلى مهمى است؛ اخلاص را فراموش نکنید. هر کارى مىکنید، بااخلاص باشد. اخلاص، یعنى هیچ انگیزهى دیگرى را جز انگیزهى الهى و رضاى پروردگار و انجام مأموریت و مسئولیت خدایى، وارد کار نکنید. این معنایش اخلاص است. این اخلاص، برکت عجیبى دارد؛ اثر طبیعى دارد. یکى از آثارش همین است که ناگهان یک سیر طیّ الأرض و سمایى براى ارواح مستعد به وجود مىآورد و در طول مدت کوتاهى، این جوان هجدهساله، بیستساله سیْر مىکند و حرفهایى مىزند که انسان وقتى این حرفها را نگاه مىکند، مىفهمد که اینها حرف آدم معمولى نیست. نمىشود کسى که چیزى را نمىبیند، به این وضوح از آن حرف بزند.
در طول هشت سال یا بیشتر، در این جبهههاى نبرد، چشمههاى معرفت و بصیرت و نورانیّت در دلهاى این جوانان باز شد؛ چیزها دیدند، چیزها فهمیدند، مقاماتى را طى کردند، عروج کردند و به چیزهایى رسیدند که اگر به هر سالکى که اهل علم و معرفت هم باشد، بگویند شما چنانچه بیست سال، سى سال عبادت کنید و مخلصانه کار کنید و زحمت بکشید، به اینجا مىرسید، با شوق و ذوق خواهد رفت. اینها به برکت اخلاص فداکارانه در دوران جوانى است. این جوانى، چنین گوهر قیمتى و چنین جواهرى است؛ قدرش را بدانید.
قدر این جوانى را بدانید که صفا و نورانیّت و معرفت و سلوک و عروج و خدایى شدن و همهى این چیزها، در دوران جوانى آسان به دست مىآید. درست مثل دستاوردهاى دنیوى که در دوران جوانى آسانتر از دوران کهولت به دست مىآید، مقامات معنوى نیز همینطور است. جوانى را قدر بدانید و آن را در همین راه درستى که شما در آن حرکت مىکنید، مخلصانه و صادقانه به کار بیندازید.
174-مربوط به :بیانات در خطبههای نماز عید فطر – 21/11/1375
عنوان فیش : جوان مؤمن انقلابی
متن فیش :
این دعاهایى که مشاهده مىکنید، دعاهاى معمول امیر المؤمنین است. دعا و تضرّع و انابهى امیر المؤمنین، از دوران جوانیش بود. آن روزها هم امیر المؤمنین مشغول بود. زمان پیامبر هم یک جوان انقلابىِ در میدانِ همهکارهى این طورى بود. او همیشه مشغول بود و وقت خالى نداشت؛ اما همان روز هم وقتى نشستند و گفتند در بین اصحاب پیامبر، عبادت چه کسى از همه بیشتر است؟ «ابو درداء» گفت: على. گفتند چطور؟ نمونه و مثال آورد و همه را قانع کرد که على از همه بیشتر عبادت مىکند. زمان جوانى، بیست و چند سالش بود؛ بعد از آن هم که معلوم است. زمان خلافت نیز همینطور بود.
داستانهاى گوناگونى- مثل داستان «نوف بکالى»- از عبادتهاى امیر المؤمنین وجود دارد. این صحیفهى علویّه که بزرگان جمع کردهاند، ادعیهى مأثوره از امیر المؤمنین است که یک نمونهاش همین دعاى کمیل است که شما شبهاى جمعه مىخوانید. من یکوقت از امام راحل بزرگوارمان پرسیدم: در بین دعاهایى که هست، شما کدام دعا را بیشتر از همه مىپسندید و بزرگ مىشمارید؟ ایشان تأملى کردند و گفتند: دو دعا؛ یکى دعاى کمیل، یکى هم مناجات شعبانیّه. احتمالًا مناجات شعبانیه هم از امیر المؤمنین است؛ چون در روایت دارد که همهى ائمّه مناجات شعبانیّه را مىخواندند. من حدس قوى مىزنم که آن هم از امیر المؤمنین باشد. کلمات و مضامینش هم شبیه به همین کلمات و مضامین دعاى کمیل است. دعاى کمیل هم دعاى عجیبى است. شروع دعا با استغفار است و خدا را به ده چیز قسم مىدهد. ببینید؛ این استغفارى که من هفتهى قبل عرض مىکردم، این است: «اللّهم انى أسألک برحمتک التى وسعت کلّ شیء». خدا را به رحمتش، خدا را به قدرتش، خدا را به جبروتش- به ده صفت از صفات بزرگ پروردگار- قسم مىدهد. بعد که خدا را به این ده صفت قسم مىدهد، مىفرماید: «اللّهم اغفر لی الذنوب التى تهتک العصم، اللّهم اغفر لی الذنوب التى تنزل النقم، اللّهم اغفر لی الذنوب التى تحبس الدعاء». پنج نوع گناه را هم در آنجا امیر المؤمنین به پروردگار عرض مىکند: گناهانى که جلوِ دعا را مىگیرند؛ گناهانى که عذاب نازل مىکنند و .... یعنى از اوّل دعا، استغفار است؛ تا آخر دعا هم باز همین استغفار است. عمدهى مضمون دعاى کمیل، طلب مغفرت و آمرزش است. مناجاتى سوزناک و آتشین در طلب آمرزش از پروردگار است. این، امیر المؤمنین است. استغفار، این است.
175-مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از اعضای تشکّلهای دانشجویی – 15/09/1375
عنوان فیش : جوان مؤمن انقلابی
متن فیش :
من شما عزیزان را دعا میکنم. شما بدانید شبانه روزی نمیگذرد که من شما جوانان فعّالِ مسلمانِ مؤمنِ دانشگاه را، حدّاقل یک بار، دعا نکنم. من از خدای متعال، کمک و حمایت و هدایت شما ر امسألت میکنم. شما هم دعا کنید. انشاءاللَّه رابطهی خود را با خدا محکم کنید. به وظایف مهم بپردازید و ارتباط خود را با دفتر نمایندگی، روزبهروز محکمتر کنید. آنجا مرکز بسیار حسّاس و مهمّی است. البته روابط خود را با مدیران دانشگاهها هم تنظیم کنید. به هیچ وجه نگذارید که بین شما و مسؤولان دانشگاهها، معارضه و درگیری و ستیزهجویی به وجود آید. معیار و ملاک، مقررّات است. مقررّات را دقیقاً رعایت کنید - مقررّات، تبلور همین تفکّر انقلابی است و جهت گیری انقلابی در آن تبلور پیدا میکند - تا انشاءاللَّه خداوند متعال کمک کند.
176-مربوط به :بیانات در دانشگاه امام حسین(ع) – 17/08/1374
عنوان فیش : جوان مؤمن انقلابی
متن فیش :
عزیزان من! انسان، بخصوص وقتى مانند شما دل به معرفت و کرده باشد، امکان رشد زیادى دارد. جوامع بشرى که متشکّل از این انسانها هستند، مىتوانند آنچنان پیش بروند که دنیاى ظلمانى را پر از نور کنند. این، نورى است که خدا مىبخشد، اما به دست انسان. «الله ولى الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الى النّور.» این، نورى است که شما نشانهى آن را مىبینید و حضور آن را احساس مىکنید. این، نور ایمان، نور اسلام، نور محبّت و نور دلسوزى براى انسان و انسانیّت است. نورِ دیدن و شناختن ظلم و زشت شمردنِ ظالم است. اینها چیزهایى است که امروز به برکت اسلام، در کشور و در نظام ما هست. شما باید هرچه بیشتر، از اینها استفاده کنید. شما باید از این فضا، براى بالندگى و سرافرازىِ هرچه بیشتر بهره ببرید.
شما جوان، مؤمن و انقلابى هستید. بحمد اللّه، تربیتشدهى قرآنید. محیط پیشرفت آماده است. چشم و دل شما روشن است. پس، باید پیش بروید. لذا، همانطور که برادر عزیزمان، سردار فرمانده دانشگاه، یادآورى کردند، من بر همان اصول و موازین گفتهشدهى قبلى، یعنى علمى بودن، نظامى بودن، معنوى و عرفانى بودن، و دائم در حال پیشرفت بودن، تأکید مىورزم.
من روىِ نکتهى نظامیگرىِ دانشگاه، تکیه مىکنم. دانشگاه در کشور زیاد است و روز به روز هم بیشتر مىشود؛ اما دانشگاه نظامى، دانشگاهى که به عنوان پشتیبانى علمى و سازماندهى و براى برآوردن همهى نیازهاى سازمان عظیمى مثل «سپاه پاسداران انقلاب اسلامى» باشد، باید وجود داشته باشد. به آسانى نمىتوان از این گذشت و صرف نظر کرد.
177-مربوط به :بیانات در دانشگاه امام حسین(ع) – 17/08/1374
عنوان فیش : جوان مؤمن انقلابی
متن فیش :
سپاه پاسداران، این امتیاز بزرگ را دارد که مولود انقلاب است.
«لَمسجدٌ أسّس على التّقوى من اوّل یومٍ أحقُّ ان تقوم فیه فیه رجال یحبّون ان یتطهّروا.» چهرهها و دلهاى پاک و نورانى در این دانشگاه، سرآغازِ تولّد یک سپاه در سازمان آیندهى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى است. در دوران اوّلِ انقلاب، در دوران جنگ و قبل از آمادگیهاى لازم، فرصت این چیزها نبود. نه اینکه آن روز این چیزها بد بود؛ بلکه مجال و امکان نبود. اما امروز، مجال و امکان هست. لذا، این دانشگاه باید مظهر ایمان و تقوا و نظم، مظهر راستى و پاکى و صداقت، و مظهر روشن بینى و روشنفکرى باشد. این دانشگاه باید به بیرون الگو بدهد. جوانان این دانشگاه، وقتى به بیرون مىروند، باید الگوى یک جوانِ مؤمن و انقلابى باشند و حدّ اعلا و حدّ اکثر را به بقیهى نسل جوان کشور، نشان دهند. این، چیزى است که ما از اینجا توقّع داریم. بحمد اللّه، امروز راه نیز همین راه است. باید آن را دنبال کنید و در این راه، تلاش نمایید. تکیهى من روى نظامیگرى، مثل تکیه روى علم و تقوا و معنویّت، بر فلسفهاى مبتنى است. ما در انقلاب و در اسلام، ظاهرسازى و صورتِ بىمعنا و بىروح اصلًا نداریم. هر صورتى، معنایى، و هر لفظى، مضمونى دارد. اگر چیزى را توقّع داریم، بهخاطر این است که ریشهى فلسفى آن را با اعتقاد تمام، در دل مىپرورانیم. در مورد دانشگاه امام حسین هم- که بحمد اللّه نام و خاستگاه و خصوصیّات دیگر، و امروز پرچمش، حسینى است- چنین است. حسینى باشید و حسینى بمانید. خودتان را در میدان حسینى پرورش و رشد دهید و بدانید که طریق سعادت دنیا و آخرت همین است و خداى متعال، به شما کمک خواهد کرد.
178-مربوط به :بیانات در دیدار طلّاب و دانشجویان – 27/09/1373
عنوان فیش : جوان مؤمن انقلابی
متن فیش :
واقعاً از لحاظ تبلیغاتی، روحانیّت و علم دین را در محیطهای دانشجویی و محیط علمىِ جدید، بمباران کردند! روحانیون را به عنوان یک عدّه انسانهای مزاحم، مضر، بیسواد و دنبال موقوفه و از این چیزهای عجیب و غریب معرفی کردند. چرا؟ برای اینکه جوان دانشجوی پاک و مؤمن و باصفا و بااخلاص، اصلاً رغبت نکند که سراغ یک روحانی برود. در محیطهای دانشگاهی هم سرگرمیهای گوناگونی درست کردند که اصلاً قید همه چیز را بزند. این نقشهی آنها بود. نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که در یک دورهی نسبتاً طولانی، در دانشگاه ما اشخاصی تربیت شدند که کشور و ملّت ایران، از علم آنها هیچ استفادهای نکردند.
179-مربوط به :بیانات در دیدار طلّاب و دانشجویان – 27/09/1373
عنوان فیش : جوان مؤمن انقلابی
متن فیش :
حتی در ادبیات، کاری کردند که ادیب ایرانی برای ادبیات فارسی هم چشمش را میدوخت که فلان خارجی چه گفته است! ای آقا؛ اینکه دیگر یک مسألهی وارداتی نیست. اقّلاً در این قضیه به خودتان تکیه کنید. نمیکردند. امروز هم یک عدّه دلشان میخواهد همانطور عمل کنند. گاهی میگوییم: آقا! حقوق اسلامی ما غنی تر از حقوق غربی است. کدام حقوقدان غربی میتواند در زمینههایی که شیخ انصاری - که این روزها بحث دربارهی او زیاد است - تألیفی در آن زمینهها دارد و صاحب تحقیقاتی است، به غبار حرکت سریع این مرد و به گرد پای او برسد؟ ما دانشمندان بزرگی در زمینهی حقوق اسلامی داریم. چطور باز هم باید در مسألهی حقوق به حقوق غربی مراجعه کنیم، ببینیم آنها در زمینهی مرافعات و حقوق مدنی و حقوق جزا چه تحقیقاتی کردهاند؛ برویم از آنها یاد بگیریم؟ حتّی امروز هم بعضی میخواهند این حقایق را نادیده بگیرند. این جزو آثار شوم همان قضایای آن روزهاست. اینگونه درست کردند: دانشگاهی پشت به حوزه و حوزهای پشت به دانشگاه. دانشگاهی جدا از ارزشهایی که حوزه برای آن کار میکند و حوزهای بیخبر از تحقیقات علمیای که دانشگاه انجام میدهد. وحدت حوزه و دانشگاه یعنی روآوردنِ این دو به یکدیگر. یعنی دانشگاه، علم و دانش و تحصیلِ علم را در جهت ارزشهای اسلامی و اخلاقیای قرار دهد که در حوزهها روی آن ارزشها با شیوههای صددرصد علمی و به طور کامل، کار و تحقیق و تدریس میشود. علم در جهت دین؛ علم در جهت اخلاق؛ علم برای انسان؛ علم وسیلهای برای بی نیازی از بیگانگان؛ علم برای تأمین استقلال ملّی ما؛ علم برای عزّت امّت اسلامی؛ علم برای اینکه دیگر امریکا یا اروپا نتوانند به وسیلهی ابزار علم، ملّتها را بیچاره و زیر پا لگد مال کنند؛ علم به عنوان یک سپر، یک مدافع و یک وسیلهی پرواز. اینها همه در صورتی خواهد شد که دانشگاه از حوزه بیاموزد و آن روشها و ارزشهایی که در حوزه هست - ارزشهای دینی و اخلاقی - در محیط دانشگاه نفوذ کند.
180-مربوط به :بیانات در دیدار دانشآموزان، دانشجویان، معلمان و پرستاران – 13/08/1371
عنوان فیش : دانشگاه, جوان مؤمن انقلابی
متن فیش :
در محیط دانشگاه، جوانان انقلابی و مسلمان باید مانند یک دست، مانند یک تن، با یک فکر - فکر اسلام و انقلاب - حرکت کنند.
- ۹۹/۰۱/۱۰